مهدویت رمز نجات بشریت

جهت بهره برداری در راستای تعالیم متعالی اسلام و فرهنگ غنی تشیع

مهدویت رمز نجات بشریت

جهت بهره برداری در راستای تعالیم متعالی اسلام و فرهنگ غنی تشیع

انجمن حجتیه ...

چند سالی است که انجمن حجتیه به صورت علنی پا به عرصه فعالیت های فرقه ای خود نهاده، که می توان گفت از سال 138۵ و۸۶ به صورت علنی و با نام انجمن حجتیه، فعالیت خود را ادامه می دهد.
اما نکته قابل توجهی که در لابلای وبلاگ ها و سایت های مربوط به انجمن حجتیه بسیار به چشم می خورد، اقدامی ...

چند سالی است که انجمن حجتیه به صورت علنی پا به عرصه فعالیت های فرقه ای خود نهاده، که می توان گفت از سال 138۵ و۸۶ به صورت علنی و با نام انجمن حجتیه، فعالیت خود را ادامه می دهد.
اما نکته قابل توجهی که در لابلای وبلاگ ها و سایت های مربوط به انجمن حجتیه بسیار به چشم می خورد، اقدامی است که انجمن حجتیه در پی آن، استفتاءاتی از مراجع تقلید را برای تأیید انجمن حجتیه ارائه نموده اند و آنچه بیشتر از هر چیز انسان را به تعجب وا می دارد، حرکتی ناشیانه و در عین حال عوام فریب از سوی این فرقه است که از استفتائی مربوط به حضرت امام خمینی رضوان الله تعالی علیه، درتاریخ 15مهر سال 1349، برای تأیید انجمن حجتیه استفاده نموده اند.
امام خمینی (ره) درپاسخ به استفتاء انجمن حجتیه (در اجازه استفاده از وجوهات) در 15 مهر 1349مصادف با 5 شعبان 1390 درنجف‏) فرمودند :

بسمه تعالى‏
در فرض مذکور هم اقدامات آقایان مورد تقدیر و رضاى خداوند متعال است و نیز همکارى و همراهى با آنها مرضى ولى عصر- عجل اللَّه فرجه- است. و هم مجازند مؤمنین از وجوه شرعیه از قبیل زکوات و شرعیات به آنها بدهند. در صورت لزوم مجازند از ثلث سهم مبارک امام- علیه السلام- به آنها کمک کنند؛ البته تحت نظارت اشخاص متعهد و اگر جناب مستطاب حجت الاسلام آقاى حلبى- دامت برکاته- مى‏توانند، تحت نظارت ایشان وجوه داده شود. از خداوند تعالى موفقیت آنها را خواستار است.
5 شهر شعبان المعظم 1390 / 15 مهر 1349/ نجف‏
روح اللَّه الموسوی الخمینى‏ (صحیفه امام، ج‏2، ص299 و300)
 اما نکته اینجاست که این اجازه نامه بعداً از سوى امام خمینى (ره) لغو گردید.
در پی مخالفت آشکار انجمن حجتیه با مبارزات امام و انقلابیون و نیز ارتباطشان با ساواک و مطلع شدن امام خمینی ره از این مسائل، ایشان در سال 1350 در پاسخ به نامه آقاى گرامى که خواستار اعلام نظر در مورد وضع انجمن حجتیه و مؤسس آن شده بود، چنین نوشته‏اند: « راجع به شخصى که مرقوم شده بود «آقای محمود حلبی»، جلساتش «جلسات انجمن حجتیه» ضررهایى دارد؛ از وقتى مطلع شده‏ام، تأییدى از او نکرده‏ام و ان شاء اللَّه تعالى نمى‏کنم »
(صحیفه امام، ج‏2، ص 357/ نامه به آقاى محمد على گرامى در تاریخ1350 هـ ش/ 1391 هـ ق/ نجف‏)
همچنین در سال 1367 در پیام « منشور روحانیت » فرمودند : « .... دسته‏اى دیگر از روحانى‏نماهایى که قبل از انقلاب دین را از سیاست جدا مى‏دانستند و سر به آستانه دربار مى‏ساییدند، یکمرتبه متدین شده و به روحانیون عزیز و شریفى که براى اسلام آن همه زجر و آوارگى و زندان و تبعید کشیدند تهمت وهابیت و بدتر از وهابیت زدند. دیروز مقدس‏نماهاى بیشعور مى‏گفتند دین از سیاست جداست و مبارزه با شاه حرام است، امروز مى‏گویند مسئولین نظام کمونیست شده‏اند! تا دیروز مشروب فروشى و فساد و فحشا و فسق و حکومت ظالمان براى ظهور امام زمان- ارواحنا فداه- را مفید و راهگشا مى‏دانستند، امروز از اینکه در گوشه‏اى خلاف شرعى که هر گز خواست مسئولین نیست رخ مى‏دهد، فریاد «وا اسلاما» سر مى‏دهند! دیروز «حجتیه‏اى» ها مبارزه را حرام کرده بودند و در بحبوحه مبارزات تمام تلاش خود را نمودند تا اعتصاب چراغانى نیمه شعبان را به نفع شاه بشکنند، امروز انقلابى‏تر از انقلابیون شده‏اند! «ولایتى» هاى دیروز که در سکوت و تحجر خود آبروى اسلام و مسلمین را ریخته‏اند، و در عمل پشت پیامبر و اهل بیت عصمت و طهارت را شکسته‏اند و عنوان ولایت برایشان جز تکسب و تعیش نبوده است، امروز خود را بانى و وارث ولایت نموده و حسرت ولایت دوران شاه را مى‏خورند! راستى اتهام امریکایى و روسى و التقاطى، اتهام حلال کردن حرامها و حرام کردن حلالها، اتهام کشتن زنان آبستن و حِلیّت قمار و موسیقى از چه کسانى صادر مى‏شود؟ از آدمهاى لا مذهب یا از مقدس‏نماهاى متحجر و بیشعور؟! فریاد تحریم نبرد با دشمنان خدا و به سخره گرفتن فرهنگ شهادت و شهیدان و اظهار طعنها و کنایه‏ها نسبت به مشروعیت نظام کار کیست؟ کار عوام یا خواص؟ خواص از چه گروهى؟ از به ظاهر معممین یا غیر آن؟ بگذریم که حرف بسیار است. همه اینها نتیجه نفوذ بیگانگان در جایگاه و در فرهنگ حوزه‏هاست، و برخورد واقعى هم با این خطرات بسیار مشکل و پیچیده است‏ ... »
(صحیفه امام، ج‏21، ص 281/ پیام « منشور روحانیت »/ 3 اسفند 1367/ 15 رجب 1409/ تهران، جماران‏)
آقاى هاشمى رفسنجانى در مصاحبه‏اى در مورد انجمن حجتیه و لغو اجازه از سوى امام خمینى (ره) چنین مى‏گوید:
« جریان دیگرى که ظهور کرده بود. انجمن حجتیه بود. این گروه سالها پیش به فکر افتادند که مبارزه با بهایى‏ها را شروع بکنند و انجمن تشکیل دادند، و کارشان شناسایى بهایى‏ها بود و آنها را محکوم مى‏کردند و جلوى جذب شدن مسلمانها را به آنها مى‏گرفتند. بطور کلى رژیم از این گونه کارها خوشش مى‏آمد چون این نوع کارها خیلى به رژیم برخورد نمى‏کرد و آنها نیز به افرادشان دستور داده بودند که در کارهاى سیاسى دخالت نکنند و مبارزه را ممنوع کرده بودند. و رژیم هم مزاحمشان نمى‏شد. آنها کلاسهایى ترتیب داده بودند و بچه مسلمانها را جمع میکردند و دوره اصول عقاید را به آنها یاد مى‏دادند. چون این گروه مبارزه را قبول نداشتند و یکسرى از نیروهاى مبارز را جذب مى‏کردند، ما با این‏ها مخالف بودیم.
 انتقادى که ما به این‏ها داشتیم این بود که اینها مى‏روند و یک سرى از نیروهاى جوان را جمع مى‏کنند و در خیلى جاها مبارزین به آنها پیوسته بودند. میدان مبارزه خالى میشد و ما فکر مى‏کردیم که کار اصلى‏مان الان باید مبارزه با رژیم باشد و اینها کارهاى تخدیرى است. لذا یک درگیرى بین آنها و نیروهاى خط امام وجود داشت که حتى امام اول اجازه استفاده از سهم امام را گویا به اینها داده بودند و بعد که به این حد رسید پس گرفتند. یکى از مدرسین قم از امام پرسید و امام جواب دادند که نه سهم امام نمى‏شود به اینها داد. و طبعاً آنها هم دنبال آقاى خویى مى‏گشتند.»
(صحیفه امام، ج‏2، ص: 300)

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد