مهدویت رمز نجات بشریت

جهت بهره برداری در راستای تعالیم متعالی اسلام و فرهنگ غنی تشیع

مهدویت رمز نجات بشریت

جهت بهره برداری در راستای تعالیم متعالی اسلام و فرهنگ غنی تشیع

آیا دعوا واختلاف حضرت زهرا و خلیفه اول صحیح است؟(1)

   آنچه در این نوشتار می آید نگاه علمی و بدون تعصب درباره تبیین مطلب فوق می باشد. از خداوند بزرگ توفیق می خواهم تا بتوانم در این مقال، واقعیت ها را بیان کنم بدون آنکه به مقدسات و یا شخصیت های مورد قبول فرق و مذاهب اهانتی بشود.زیرا نویسنده بر این باور است ، که اهانت به مقدسات دیگران نه تنها راه گشا نیست بلکه موجب مشکلات و دشواری فراوانی می شود ، از این رو با استفاده از قرآن و سنت ، روش تحقیق و تبلیغ خویش را دو آیه ازقرآن قرارمی دهیم:

1. (ادع الی سبیل ربک بالحکمه والموعظه الحسنه و جادلهم بالتی هی احسن )، مردم را با حکمت و اندرز نیکو به راه پروردگارت فرا خوان و با آنان به نیکو ترین شیوه مجادله کن.
2.و بشر عباد الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه) نوید بده بندگان مرا ، آنانی که سخن و گفتار را می شنوند و پس از شنیدن بهترین آن را بر می گزینند. دراین آیه حقیقت عدم تحمیل عقیده بیان میکند.
سوال فوق این است که آیا آنچه پس از رحلت پیامبر اکرم درباره خلفا و حضرت زهرا گفته شده صحیح است یا خیر؟ برخی می گویند: هیچ نوع مشکلی وجود نداشته و ارتباط خلفا با بیت وحی بسیار خوب بوده است .
نویسندگان اهل سنت در این مسئله تمام تبلیغات خود را به کار گرفته اند تا به نحوی به مخاطبان برسانند که این اختلاف هیچ گونه سند و مدرکی ندارد و گاه برای تقویت این مسئله ازدواج خلیفه دوم با ام کلثوم ، اسامی فرزندان به نام خلفا و شجره نامه امام صادق متوسل شده اند .
سعی و تلاش ما بر این است که گفتار و عقاید و پیروان مذاهب را آن طور که در کتاب های مورد اعتمادشان آمده ذکر کنیم
لذا پیش از ورود به اصل بحث و پاسخ به شبهات فوق یادآوری چند نکته لازم است:
1. روشن است که حضرت فاطمه جایگاه بسیار بلندی در بین امت اسلامی دارد زیرا قرآن، سنت و شخص پیامبر اکرم در عظمت و شکوه این بانوی بزرگ اسلام سرمایه گذاری فراوانی نموده اند تا جایی که آن حضرت افزون بر آیه مباهله ، آیه تطهیر ، مودت ذی القربی ، آن حضرت را پاره تن پیامبر نامیده اند و روشن است که چون پیامبر افضل همه انسان ها می باشند ، پاره تن آن حضرت نیز چنین حکمی دارد و از سویی جلب رضایت و خشنودی ایشان جلب رضایت خدا و غضب و ناراحتی ایشان غضب و ناراحتی خدای بزرگ است . چه بسیار انسان هایی که رضایت و غضب آنان هیچ نقشی در مقام بالا ایجاد نمی کند زیرا انگیزه رضایت و غضب متفاوت است انگیزه های حیوانی نه تنها انسان را به کمال نمی رساند بلکه موجب نابودی او می گردد چنان که می فرماید:(اولئک کالانعام بل هم اضل) آنان مانند حیوانات بلکه گمراه ترند. بنابراین جایگاه بسیار بلند آن حضرت برای ما قابل تصور نیست بدین جهت تمام فرقه های اسلامی تلاش می کنند به گونه ای خود را به آن حضرت منتسب نمایند و محبت آن حضرت را ابراز کنند و هرکس با آن حضرت مخالفت نمایند مطرود می باشد، بدین جهت در طول تاریخ پس از رحلت پیامبر اکرم جریانات پیش آمده را به گونه ای پنهان نموده و یا آن را انکار می کنند تا شخصیت های مورد قبول آنان که در این جریانات نقش داشته اند ضربه نبینند .
2. نویسنده با اتکای به سخن مولا و سرور مومنان ، حضرت امیر که فرمود: (اعرف الحق تعرف اهله ...) مبنای پاسخ به حق را قرآن ، سنت و عقل قرار داده است نه افراد.
3. لازم است که دلایل موجود در تاریخ و روایات را بدون تعصب مورد بررسی قرار داد و نباید آنچه مخالف باورهای غیر ضروری دین می باشد انکار نمود بلکه وظیفه ما مسلمانان آن است که باید آنچه مخالف باورهای ضروری دین است کنار گذاشت زیرا موجب خروج از اسلام می شود اما درباره مسائل غیر ضروری به ویژه درباره افراد، کسانی که نپذیرفتن حقانیت برخی از صحابه را موجب خروج ازدین می دانند وبا بیان ضعف های خلفا و صحابه مخالفت می نمایند ، بدون دلیل و براساس تعصب است زیرا قرآن و روایات خود روش بیان حقایق تاریخی و ضعف های صحابه را به ما آموخته است و این نه تنها موجب خروج از دین نیست بلکه سبب رشد و آگاهی بیشتر
می شود .
4. از سویی برخی فرقه ها وارد شدن در بحث ها و واقعیات تاریخی را پس از رحلت پیامبر اهانت به خلفا می دانند در صورتی که بیان واقعیت ها دلیل بر اهانت نیست . روشن است که هیچ کسی از بیان واقعیت های تاریخی اهانت را برداشت نمی کند بلکه بیان حقایق را چراغ راه آینده خود می داند . آیا بیان واقعیت های تاریخی توسط بزرگان خود اهل سنت هرچند بر خلاف عقیده و مسلک شان است توهین است؟ در صحیح بخاری، مسلم و سایر کتاب های حدیثی و تاریخی آنان ضمن بیان حقایق ، ضعف ها لغزش ها و گناهان صحابه را ذکر کرده اند . آیا نقل آنان را اهانت می دانید؟ آیا اهانت صریح به حضرت علی توسط معاویه اهانت نیست ولی نقل روایت در باره حقایق تاریخی خلیفه اول و دوم اهانت است ؟ بنابراین لازم است که حقایق برای آیندگان به همان صورتی که در تاریخ و روایت آمده رعایت شود و داوری را به خود خوانندگان واگذار نمود و ما ازاین روش برای پاسخ به پاره از سوالات مطرح شده استفاده می کنیم.
با توجه به نکات یاد شده درباره جریان خلفا با بیت وحی به بررسی روایات می پردازیم و داوری را به خود خواننده واگذار می کنیم، ما نه به روایات تاریخی طبری و ابن کثیر می پردازیم تا گفته شود این ها تاریخ است و تاریخ سند ندارد و نه به گفتار ابن ابی الحدید ، تا گفته شود که او معتزلی و یا شیعی است (گرچه ابن ابی الحدید یک محقق و تاریخ نگار بسیار بزرگی است که متاسفانه به خاطر انصاف و داوری در پاره ای ازمسائل دینی و مذهبی ، از بین اهل سنت تندرو طرد شده است و مظلوم مانده است او حقایق را بدون تعصب بیان کرده و از هیچ قدرتی ترس نداشته است البته تنها سرنوشت ابن ابی الحدید این نبوده است بلکه باعلمایی که منصفانه داوری کرده اند چنین برخوردهای حذفی شده است) و نه به روایات اوصاف الاشراف و نه روایت ابن قتیبه بلکه تنها به روایتی که بخاری و مسلم درباره برخورد خلفا با حضرت زهرا و اختلاف آنان نقل کرده اند ، بسنده می کنیم که این دو کتاب را بهترین کتاب پس از قرآن می دانند .
در صحیح مسلم از عایشه روایت می کند که فاطمه دختر رسول خدا از ابوبکر میراث رسول خدا را از اموال : فی ء ، فدک و خمس خیبر، درخواست کرد، ابوبکر مخالفت نمود و گفت ازپیامبر حدیثی شنیدم که فرمود: ما چیزی به ارث نمی گذاریم و آن چه باقی مانده است صدقه است . ابوبکر اموال را بر نگرداند ، فوجدت فاطمه علی ابی بکر فی ذلک قال فهجرته فلم تکلمه حتی توفیت و عاشت بعد رسول الله ستة اشهر فلما توفیت دفنها زوجها علی بن ابیطالب لیلا و لم یؤذن بها ابابکر و صلی علیها علی...


از این حدیث چند مطلب استفاده مى‏شود:
1. ناراحتى و غضب حضرت زهرا)س( بر خلیفه به گونه‏اى که این نارضایتى تا هنگامى که از دنیا رفتند ادامه داشته است.
2. پس از رحلت حضرت زهرا، شوهر بزرگوارش، جنازه حضرت را در شب بدون اینکه ابوبکر را در جریان قرار دهند دفن کردند .
4. خود حضرت على(ع)بر جنازه نماز خواندند.
5. حضرت على(ع) شش ماه با ابوبکر بیعت نکردند.
6. در گفتگوى حضرت على(ع)با ابوبکر چند مطلب بیان شد:
الف. حضرت على(ع)از ابوبکر خواستند نزد ایشان بیاید و خود حضرت به سراغ ابوبکر نرفتند.

ب .حضرت به خاطر ناراحتى از عمر، به ابوبکر پیغام فرستادند که تنها بیاید.
ج. پس از حضور ابوبکر حضرت على(ع)ضمن احترام به او فرمودن: نحن نرى حقاً فى هذاالامر یعنى ما در مسئله حکومت حق داشتیم . جمله دیگر آن حضرت این بود که فرمود: استبدّدت علینا تو با خود رأیى به ما ظلم کردى.
د. ابوبکر پس از سخنان حضرت گریست، مطالب یاد شده در روایت صحیح بخارى، صحیح مسلم و سایر کتاب‏هاى حدیثى نقل کرده‏اند که همین مطالب در روایات شیعه نیز با اندک اختلافى آمده است چنان که خطبه‏هاى آن حضرت در نهج البلاغه به خوبى این حقیقت را روشن مى‏سازد. در نهج البلاغه مى‏فرماید:اما الاستبداد علینا بهذاالمقام و نحن الاعلون نسباً والاشدّون برسول الّله نوطاً فانّها کانت اثرة شحت عنها نفوس و سخت عنها نفوس آخرین نهج البلاغه خطبه 162 آن خودکامگى که نسبت به خلافت بر ما تحمیل شد، در حالى که ما را نسبت برتر و پیوند خویشاوند با رسول الّله استوارتر بود، گروهى بخیلانه کرسى خلافت را به دست گرفته و گروهى دیگر سخاوتمندانه از آن دست کشیدند. چنان که در خطبه 72 مى‏فرماید: به خدا سوگند خلافت را رها مى‏کنم تا وقتى که تنها نسبت به من ظلم شده و به مسلمانان ستمى وارد نمى‏شود و این گذشت از حق تنها به خاطر رضاى حق تعالى است. در خطبه 74 مى‏فرماید: لقد علمتم انى احقّ الناس بها من غیری شما به یقین مى‏دانید که من براى خلافت شایسته‏ترین مردم از دیگران هستم. در خطبه 87 درباره مردمى که در رأى خود اعتماد نموده و باعث بروز اختلافات بسیارى در بین امّت شده‏اند نکوهش نموده، آنگاه مى‏فرماید: و یا عجبا و مالى اعجب من خطا هذه الفرق على اختلاف حججها فى دینها لا یقتصّون اثر نبى و لا یقتدون بعمل وصى شگفتا و چگونه در شگفت نباشم از گمراهى این فرقه‏ها که دلایل آنان در دینشان گوناگون است نه راه و روشى پیامبرى را دنبال مى‏کنند و نه عمل وصى پیغمبرى را مقتداى خود مى‏سازند. در این باره آن حضرت سخنان بسیارى دارند که ضمن درد دل، به حقانیت خود تصریح فرموده‏اند .این خطبه‏ها و حدیث بخارى و مسلم جاى هیچ گونه ابهامى را باقى نمى‏گذارد.پس شیعه آن چیزی را در باره اختلاف ابوبکر و حضرت زهرا سلام الله علیها نقل می کند که در کتاب های صحیح اهل سنت به طور مختصر آمده است . بدیهی است که از علمای محدث و تاریخ نگار اهل سنت بیش از این انتظار نمی رود زیرا نقل این اندازه از اختلاف با مبانی مذهب شان مخالف است تا چه رسد به تفصیل آن،و از این روایات به خوبى مسئله ارتباط منفى خلفاء با بیت وحى روشن مى‏شود.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد